مجله اینترنتی چفچفک

مجله اینترنتی چفچفک

مجله اینترنتی چفچفک

بیوگرافی گیتی خامنه

بیوگرافی گیتی خامنه

بیوگرافی گیتی خامنه

گیتی خامنه (متولد ۱۳۴۳، تهران- تاکنون) مجری برنامه‌های کودک تلویزیون شبکه یک از سال ۱۳۵۷ تا اواسط دهه ۷۰ بود.

در آن زمان وی به آمریکا سفر کرد و در شبکه رادیو صدای آشنا ۲ (متعلق به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) به مدت ۱۵ سال به فعالیت پرداخت.همچنین مقطعی در یکی از مدارس کالیفرنیای شمالی، هنر و زبان فارسی تدریس می‌کرده است.

وی در سال ۱۳۸۹ دوباره به ایران بازگشت. پس از بازگشت، در شبکه تهران به اجرای برنامه «بچه‌های دیروز» مشغول شد که به بیان خاطرات کودکان دهه ۶۰ اختصاص دارد. همچنین در مجموعه مستند «میراث ایران»، بعنوان یک جهانگرد، میراث تمدن و فرهنگ شمال غرب ایران را برای بینندگان شبکه سحر روایت می‌کند.

با بیوکده همراه باشید.

او از سال ۱۳۵۸ تا اواسط دهه ۷۰، یک روز در میان ساعت پنج عصر و پس از آن تیتراژ به یادماندنی برنامه کودک شبکه اول سیمای دو شبکه‌ای جمهوری اسلامی مهمان خانه‌ها بود و مثل همتای محبوب دیگرش، الهه رضایی، دوست صمیمی کودکان و نوجوانان انقلاب.


به جرأت می توان گفت او یکی از مسلط‌ترین و حرفه‌ای ترین مجریان تلویزیون ایران در سال‌های پس از انقلاب بود. او در سال ۷۳، آخرین برنامه «فیروزه» (ویژه دختران نوجوان) را در شبکه ۴ اجرا کرد و برای سال‌ها به آمریکا رفت. او در آمریکا نیز یک برنامه کودک و نوجوان را در شبکه فارسی‌زبان «صدای آشنا» که گفته می‌شد به نهادهای مرتبط با دولت جمهوری اسلامی نزدیک است و بخش اعظم برنامه‌هایش در تهران تولید می‌شد، تهیه و اجرا می‌کرد اما به رغم اینکه شرایط مناسبی برای اجرا در شبکه‌های خارجی غیروابسته به دولت ایران هم داشت، پس از ۱۵ سال زندگی در دیار غربت، به گفته خودش برای انتقال تجربیاتش به ایران بازگشت و از جمله اجرای برنامه‌ به شدت محبوب و پربازدید «بچه‌های دیروز» را در شبکه ۵ به عهده گرفت که به بازگویی خاطرات تصویری نسل دهه ۶۰ از برنامه‌های کودک اختصاص داشت.

مشخصات فردی:

به گفته خودش از ابتدای مجری گری تمایلی به خواندن از روی متن نداشت و دوست داشت موضوعات روز را با بیانی کودکانه با بچه‌ها قسمت کند.

گیتی خامنه بعد از گذشت سالها،باز به بچه‌ها فکر می‌کند و دغدغه بچه‌های نسلی را دارد که یادگار بچه‌های دیروز هستند.

عادات و علائق شخصی:

علاقه مند به کارتونهای: مهاجران ، سفر دور دنیای ژول ورن ، لوسیمی و انیمیشن شرک

به کارهای مستند بیش از داستانی علاقه دارد، زیرا میگوید:در کار مستند می توان جذابیت‌هایی از زندگی واقعی افراد و دنیای اطراف را کشف کرد و نشان داد که در کار داستانی باید آن را خلق کرد و این مسئله، جذابیت کار مستند را افزون می‌کند.

علاقه مند به منش و شخصیت امام محمد غزالی

دوران زندگی:

صدا و چهره او تداعی کننده خاطرات کودکی نسلی است که امروزه(دهه ی ۹۰ شمسی) دهه سی و چهل زندگی خود را طی میکنند. نسلی که در دهه ۶۰ یک روز در میان پای صحبتهای شیرین او می نشست و نصیحتهای مادرانه و پندهای معلمانه اش را به گوش می سپرد. او از سال ۱۳۵۸ تا اواسط دهه ۷۰، یک روز در میان ساعت پنج عصر و پس از آن تیتراژ به یادماندنی برنامه کودک شبکه اول سیمای دو شبکه ای جمهوری اسلامی مهمان خانه ها بود و مثل همتای محبوب دیگرش، الهه رضایی،دوست صمیمی کودکان و نوجوانان انقلاب.

پانزده ساله بود که به شکلی کاملا اتفاقی وارد کاری شد که بعدها در زندگی اش نقش فوق العاده ای از خود به جا گذاشت.

در مورد ورود به تلویزیون گفت:

«دوره دبیرستان بودم که از تلویزیون برای انتخاب مجری به مدرسه ما آمدند. یادم میآید آقایی به نام هاشم محمدزاده مسوول این کار بودند که خیلی دلم میخواهد الان بدانم چه کار میکنند. مادرم به من گفت تو چرا کنجکاوی نمیکنی که برای چه کاری به مدرسه شما آمدند. این حرف مادرم باعث شد فردا من سراغ آقای محمدزاده بروم که ایشان گفتند برای انتخاب مجری آمدیم که تمام شد. من گفتم پس ما رفتیم. چند دقیقه بعد ایشان گفت بیا چند کلمه صحبت کن، ببینم چطوره. من هم چند کلمه حرف زدم که همان باعث شد انتخاب شوم.

بعد از اجرای اولین برنامه، من خداحافظی کردم که بروم که گفتند خداحافظ چیه. این اولین کارت بود و باید ادامه دهی. من تا پیش از آنکه خودم اجرای برنامه کودک را به عهده بگیرم، تقریبا هیچ‌کدام از برنامه‌های تلویزیون را از اول تا آخر دنبال نکرده بودم. بنابراین الگوی خاصی‌ برای پیروی، الهام گرفتن یا برعکس نوآوری در آن‌ حوزه نداشتم. با توجه به احترامی که برای مخاطبم قائل بودم و باور به اینکه نیازی نیست برای ارتباط با بچه‌ها بسیاری از المان‌ها را تلطیف یا شکرپیچ کرد، شیوه ارتباطی‌ خاص خودم را انتخاب کردم. در هر حال قاعدتاً حتی در زندگی‌ عادی روزمره هم هرکس برای برقراری ارتباط با دیگران شیوه و سبک خاص خود را دارد.

زمانی که در سال ۵۸ کار خود را آغاز کردم حقوق ماهانه من دو هزارو پانصد تومان بود که خیلی ها این رقم را باور نداشتند. البته من شکایتی نداشتم چراکه مسئله حقوق به معنای واقعی در مرحله نخست اهمیت نبود«.

مجری دوست داشتنی از اولین حقوقش میگوید:

«من وقتی اولین حقوقم را گرفتم و رفتم خانه، مادرم به من گفت که یک مقداری از این حقوق مال توست و یک مبلغی از آن هم مال مردم است، من از همان روز یاد گرفتم که هربار که حقوق گرفتم، سهم مردم را کنار بگذارم؛ برای کسانی که روزگار با آنها نساخته بود یا کم ‌شانس‌تر از من بودند.یاد نامه چارلی چاپلین به دخترش افتادم که برایش نوشت: هروقت خواستی دو فرانک خرج کنی، با خود بگو سومین فرانک از آن من نیست. من واقعاً از مادرم شاکرم که این را به من یاد داد. من از همان روز به این مسئله ایمان دارم و اگر همه مردم این کار را بکنند، دنیا کمی بهتر می‌شود«.

به جرأت می توان گفت او یکی از مسلط ترین و حرفه ای ترین مجریان تلویزیون ایران در سال های پس از انقلاب بود. او در سال ۷۳، آخرین برنامه «فیروزه» (ویژه دختران نوجوان) را در شبکه ۴ اجرا کرد و برای سال ها به آمریکا رفت.

چرا خانم خامنه با بچه ها خداحافظی نکرد؟

وی درمورد این اتفاق و عدم خداحافظی چنین گفت:«خیلی از بچه ها ، بعد از اینکه برگشتم به من گفتند تو ما را یکدفعه تنها گذاشتی، با شما خداحافظی نکردم به خاطر اینکه می خواستم برگردم. شاید در آن موقع نمی دانستم چه باید بکنم. یادم هست در برنامه آخر خیلی سبک سنگین کردم که با بچه ها خداحافظی کنم، ولی واقعا دلم نیامد که خداحافظی کنم. بهترین، سرنوشت سازترین، پویا ترین و پربارترین سالهای عمرم آن سالها بود. من با رفتنم از کشور، سعی در کسب تجربه های بیشتر داشتم«

تحصیلات

در ایران در دوره لیسانس، رشته کارگردانی سینما و تلویزیون خواند و فوق لیسانسش را نیز در آمریکا و در رشته دراما اخذ کرد که گرایش آن تئاتر بود. در کنار این رشته در کلاسهای روانشناسی هم شرکت میکرد و یکی از اهداف بزرگش این بود که در کشورش در زمینه هنر درمانی فعالیت کند.

در امریکا در شبکه رادیو صدای آشنا ۲ (متعلق به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) به مدت ۱۵ سال به فعالیت پرداخت. بخش اعظم این برنامه در تهران تولید می شد. همچنین مقطعی در یکی از مدارس کالیفرنیای شمالی، هنر و زبان فارسی تدریس می‌کرد. پس از ۱۵ سال زندگی در آمریکا و تحصیل علم به ایران بازگشت.

بازگشت به وطن

پس از ۱۵ سال زندگی در دیار غربت، به گفته خودش برای انتقال تجربیاتش به ایران بازگشت و از جمله اجرای برنامه ای به شدت محبوب و پربازدید با عنوان «بچه های دیروز» را در شبکه ۵ اجرا کرد که به بازگویی خاطرات تصویری نسل دهه ۶۰ از برنامه های کودک اختصاص داشت.

اجرای برنامه تصویر زندگی

بازگشت گیتی خامنه پس از سالها دوری از تلویزیون در برنامه «تصویر زندگی»، بار دیگر همان کودکان دیروز را مخاطب برنامه او قرار داد تا این بار آنها درباره تربیت و تعلیم کودکان خویش پای سخنانش بنشینند.

خامنه اگرچه در رشته کارگردانی تلویزیون و دراما تحصیل کرده است، اما عشق و علاقه او به کودکان موجب شده تا طی سالهای تحصیل، به تحقیق و پژوهش در حوزه کودک بپردازد و در زمینه روشهای نوین آموزش کودکان، مطالعات گسترده ای انجام دهد.

جهانگرد

گیتی خامنه در مستند "میراث ایران"، که به تهیه‌کنندگی و کارگردانی افسانه مهربانی برای سیمای فرانسوی شبکه سحر تولید شده، برای اولین‌بار در چهره‌ای جدید و در نقش یک ایرانی جهانگرد ظاهر شد که پس از سال‌ها دوری از وطن به سرزمین مادری‌اش سفر می‌کند تا به مرور ناشناخته‌های تاریخ و فرهنگ کشورش و ترسیم زوایایی بدیع از این زیبایی‌ها برای غیر ایرانیان، کشورش را به آنها بشناساند.

این چهره محبوب و خاطره‌انگیز اجرا در سال‌های پس از انقلاب، که در "میراث ایران" علاوه‌ بر نویسندگی متن، به گویندگی نسخه فارسی "میراث ایران" و همچنین حضور تصویری به‌ عنوان راوی پرداخته است، در این باره گفت: «همکاری من با "میراث ایران" بیش از هر چیز به یک پیشینه عاطفی و دوستی ارزشمند با تهیه‌کننده برنامه و اطلاع ایشان از علاقمندی فوق‌العاده من به سفر باز می‌گردد. بعد از نگارش متن، وی از من خواست تا فردی را برای خواندن متن در این مستند معرفی کنم. بعد از من خواسته شد متن‌ها را بخوانم تا برای انتخاب نریتور از آن به‌عنوان صدای شاهد استفاده کنند. سپس پیشنهاد بازی در این کار مطرح شد که مانند تمام پیشنهادهای دیگر در زمینه نقش آفرینی بنابر دلایل خاص خودم رد کردم«

خانم خامنه صفحه شخصی فیسبوک ندارد!

مجری محبوب برنامه‌های کودک و نوجوان در دهه ۶۰ با اشاره به اینکه صفحه‌ای که با نام وی در فیسبوک فعال است متعلق به او نیست به جوانان توصیه کرد نگذارند تکنولوژی باعث افت اخلاقیات و ورودشان به حریم شخصی افراد شود.

وی در این زمینه گفت:«صادقانه بگویم که زیاد با شبکه‌های اجتماعی مجازی مثل فیسبوک مانوس نیستم و تنها در حد رفع نیاز از آنها استفاده می کنم. چون احساسم این است که این شبکه های مجازی محدوده امنی را که برای خودم درست کرده ام زیر سوال می‌برند. متاسفانه با استفاده نا به جا از این امکان رسانه‌ها، محدوده امن و شخصی افراد گاهی اوقات مخدوش می‌شود و احساس ناامنی، دلشوره و اضطراب برای افراد ایجاد می‌کند.

از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که صفحه‌ای در فیسبوک به نام من در حال فعالیت است. زمانی که خودم این صفحه را دیدم دچار احساسی متضاد و متناقض شدم. البته می‌خواهم بر خلاف عادت معمول رفتار کنم و از فردی که این صفحه را برای من درست کرده تشکر کنم. من از این نظر خوش شانس بودم که شخصی که به نام من در فیسبوک فعالیت می‌کند به من محبت فراوانی داشته چون مشخص است برای درست کردن این صفحه وقت گذاشته و دنبال مصاحبه ها و عکس های من رفته و جواب محبت دوستان بزرگوار من را محبت‌آمیز و زیبا داده است و از این بابت هم حقی‌ از من تضییع نشده است«.

گیتی خامنه در سینما سپهر ساری

طرح تفکیک زباله از مبدا، با حضور گیتی خامنه، در سینما سپهر ساری آغاز شد.

وی با حضور در این مراسم، از دغدغه‌های خود پیرامون حفاظت از محیط زیست و سالم نگه داشتن زمین، سخن گفت.

او با بیان اینکه دوست داشتن محیط زیست به تنهایی کافی نیست، افزود: باید اقدام موثر در این زمینه را انجام دهیم.

خامنه با اشاره به اینکه دمای زمین طی دهه‌های اخیر سه برابر افزایش یافته، تصریح کرد:‌ هرگونه پیشنهادی برای حفاظت از محیط زیست در نظر دارید، به ما اعلام کنید تا صورت اجرایی گیرد.

نظر خامنه در رابطه با نوآوری در کنار استفاده از تجربه

او در اینباره چنین اظهار داشت:«جدا از مبحث خلاقیت، یکی از مشکلات برنامه ‌سازان صدا و سیما به ویژه برنامه‌های مناسبتی در بحث فرم و اجرا، نبود نوآوری و استفاده نکردن از تجربه و دستاوردهای افرادی که در این حوزه سال‌ها درس خوانده و فعالیت کرده‌اند، است. به عنوان مثال من یکی از مجریانی هستم که پس از دوره ای فعالیت در صدا و سیما و اجرای برنامه کودک برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و سال‌ها در عرصه فعالیت های فرهنگی درس خواندم و کار کردم، ولی متاسفانه از زمانی که به وطن برگشتم از تجربیاتم به درستی استفاده نشد «.

تحصیلات و مدارک علمی:لیسانس رشته کارگردانی سینما و تلویزیون در ایران /فوق لیسانس رشته دراما در امریکا

آثار :کارگردان مستند "آبی تر از آسمان"( عنوان مجموعه‌ای است که در ۴ قسمت به زندگی ۴ انسانی می‌پردازد که با طی کردن شرایطی خاص، دچار تغییرات شگرفی شده‌اند. مجموعه «آبی‌تر از آسمان» در آمریکا تصویربرداری شد(

کارگردانی آیتمی از برنامه ی «خانه ما» با عنوان «امپراطور کوچک«

کتاب داستان با عنوان: "آبی‌تر از رویا"

نقل قول و خاطرات:

گیتی خامنه:«به نظر من برنامه های کودک باید با نظر کودکان برای کودکان تهیه و تولید شود، در این صورت قطعا مخاطبان این برنامه ها نیز بیشتر خواهند شد. این همان احترام گذاشتن به مخاطب و نظر او است. خود من در خیابان، اتوبوس، مهمانی ها و … که می روم با دیگران درباره برنامه های خودم صحبت می کنم و کلی ایده می گیرم و مطمئنم که استفاده از همین ایده ها و نظرات در جذب مخاطب موثر است«

خانم خامنه در آستانه برگزاری هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی پویا‌نمایی تهران یادداشتی به روابط عمومی و امور بین الملل کانون پرورش فکری کودکان و نو‌جوانان ارسال کرده است که در ادامه می‌خوانیم:

«اولین باری که همراه پدر همیشه مهربانم برای تماشای کارتون سینمایی پسر جنگل به سینما سینه ‌موند رفتم را هرگز از یاد نمی‌برم.

این سینما که بعد‌ها به قیام تغییر نام داد خاص نمایش فیلم‌های کودک بود. پدر من که کارمند شرکت مخابرات بود، بسیاری روزها پس از برگشتن از سر کار، استراحت کوتاهی می‌ کرد و من را که تا ۷ سال، تنها کودک خانواده بودم به پارک و گاهی سینمای خاص کودکان می‌برد. اوقات همراهی با پدر از همان زمان تاحال هنوز هم از خوش‌ترین لحظات زند‌گیم به شمار می‌رود.

بعد از تاریک شدن سالن تا چند لحظه هیچ تصوری از آن چه قرار بود در دنیای نگاهم شکل بگیرد نداشتم! سالنی تاریک همراه با زمزمه‌های مبهم اطرافیان و صدای آرام‌بخش پدر که از یک اتفاق ناب خبر می‌داد و… بعد از چند دقیقه به درازای عمر آرزوهای محال، یک‌باره خودم را در دنیای غریب و ناشناخته‌ای از جنس رویا دیدم! انگار که در آبشاری از رنگ و نور و ترانه غوطه می‌خوردم.احساس می‌کردم وزنم را از دست داده‌ام و در آسمانی بیکران به نرمی و آرامی پرواز می‌کنم. در دنیای شگفت‌انگیزی که به آن سفر کرده بودم همه‌ی محال‌ها امکان‌پذیر بود! در این دنیا مرزی میان آرزوها و تحقق‌شان وجود نداشت! دنیایی سرشار از شکوه‌، خیال‌ها و آرزوهای بزرگ و زیبا که به سادگی‌ برآورده می‌شدند!

وقتی‌ از سالن سینما خارج شدم تا مدتی‌ منگ و متحیر بودم، حضور در دنیای واقعی متفاوت با آن‌چه روی پرده نقره‌ای دیده بودم ممکن به نظر نمی‌رسید و من سرخوش تر و هیجان زده‌تر از آن بودم که خواهان این هوشیاری باشم.

به یاد دارم که هوا سرد بود، شاید یکی‌ از شب‌های اواخر پاییز یا اوایل زمستان. اشک در قاب چشمانم خانه کرده بود و من، یک دختر بچه چهار، پنج ساله نمی‌دانستم این اشک را سوز سرما مهمان چشم‌ خانه‌ام کرده یا شادمانی آشنایی با پدیده‌ای خارق‌العاده! پدیده‌ای به نام انیمیشین که بعدها نقش تاثیر‌گذار و به غایت قدرتمندش بی‌ آنکه خودم بدانم مسیر کاری و حرفه‌ای زند‌گیم را نقش زد».

بیوگرافی گیتی خامنه

بیوگرافی گیتی خامنه

بیوگرافی گیتی خامنه

بیوگرافیها:بیوکده


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی سیاوش الموتی

بیوگرافی سیاوش الموتی

بیوگرافی سیاوش الموتی

سیاوش الموتی مهندس ایرانی-آمریکایی است که به خاطر اختراع کد بلوک فضا-زمان مشهور شده‌است (تکنیکی مورد استفاده در ارتباطات بدون‌سیم).اختراع او در سال ۱۹۹۷ به همراه وحید تارخ ثبت شد. کد الموتی دو آنتن انتقال بلوک کد فضا-زمان است و در استانداردهای مختلفی ساخته شده‌است.

او ابتدا در شرکت‌های اینتل در گروه موبایل وایرلس CTO کار می‌کرد و از مارس ۲۰۱۰ مدیر گروه R&D در اپراتور موبایل وودافون شده‌است.

در ۲۰۰۲،انجمن ارتباطات IEEE او را به عنوان نویسنده یکی از ۵۷ مقاله مهم تمام تراکنش‌هایش در ۵۰ سال گذشته دانست.

او در گروه موبیلیتی و هدایت تکنولوژی اینتل مسئول تمام استانداردهای محصولات دارای نقشه راه بوده‌است؛ این شامل فروم وایمکس، IEEE 802.16، ۳GPP، OMA، WiFi و IEEE 802.11 می‌شود.

سیاوش الموتی کارشناسی و کارشناسی‌ارشد خود را در سال‌های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱ در رشته مهندسی برق از دانشگاه بریتیش کلمبیا (در ونکوور کانادا) گرفته‌است.

تا پیش از ملحق شدن به اینتل در سال ۲۰۰۴، او در شرکت‌های ویواتو، کادنس دیزاین، سرویس‌های وایرلس AT&T و ام‌پی‌آر تلتک در رده‌های مهندسی متفاوت کار کرده‌است.

الموتی بیش از ۲۰ حق اختراع در زمینه‌های کاربردی ارتباطات بدون‌سیم و طراحی سیتم‌های بدون‌سیم دارد. او مقاله‌ها و گزارش‌های زیادی در دهه گذشته در انجمن IEEE و سازمان‌های دیگر داشته که مخاطبان تخصصی بسیاری در سطح داخل آمریکا و نیز بین‌المللی داشته‌اند.


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی سحر امامی

بیوگرافی سحر امامی

بیوگرافی سحر امامی

سحر امامی : مهندسی کشاورزی خواندم گرایش علوم صنایع غذایی، رشته ام هیچ ربطی به کارم ندارد! این ها را سحر امامی ۲۳ ساله می گوید و معتقد است متناسب با علاقه ای که داشته فعالیت و تلاش کرده و بدون هیچ آشنایی وارد صدا و سیما شده. می گوید تست دادم و تستم سال ۸۷ در مجموعه "به خانه برمی گردیم" در شبکه تهران قبول شد و کارم را با گروه اجتماعی شبکه تهران شروع کردم و از خرداد ۸۹ هم وارد شبکه خبر شدم. سحر در برنامه به خانه برمی گردیم مجری بخش دانستی های برنامه بود و این روزها "صبح با خبر" را در شبکه خبر اجرا می کند.

* هنوز هم با شبکه پنج همکاری می کنی؟

گوینده های خبر تازگی ها نمی توانند اجرا در شبکه خبر داشته باشند و همزمان با شبکه های دیگر کار کنند. یک سال و خورده ای در شبکه تهران فعالیت می کردم.

* شرایط پذیرش برای اجرا چه بود؟

من برای تست معرفی شدم. تست روتین که صحبت می کنی . شعر می خوانی و یک موضوع را انتخاب می کنند و باید در مورد آن صحبت کنی. یادم هست که ماه مبارک رمضان بود و استرس زیادی داشتم. ولی خوب تصویربرداری که هیچ وقت دیگر ندیدم اش، شرایطی را برایم فراهم کرد و خودش هم نشست و گفت:"فکر کن برای خودت اجرا می کنی." تست دادم و سه ماه گذشت و اصلا فکر نمی کردم که قبول می شوم و خبری شود!

اما قبول شدم و مدارکم را به گروه اجتماعی دادم و شروع کردم. اولین برنامه ام یک برنامه زنده بود. معمولا کسی که وارد این حرفه می شود اول برنامه تولیدی می گیرد. اولین کاری که اگر ایرادی و اشکالی داشتی از آن درمی آورند. این طوری بود که وارد حرفه ای شدم که خیلی دوستش داشتم. سعی می کنم به خاطره علاقه ام تلاش کنم.

* گفتی در صدا و سیما آشنا نداشتی؟

نه.

* قبل از اینکه تست بدهی در تلاش ورود به سازمان بودی؟

بله تلاش می کردم. چون من دوست هم دانشگاهی ام (لطیفه گودرزی) اخبار جوانه ها را می گوید. از او خیلی راهنمایی گرفتم. اما خیلی اتفاقی تست دادم و وارد سازمان شدم. ممکن است وارد شدن راحت باشد، ولی برایم خیلی سخت بود. چون همیشه باید تلاش کنی تا کهنه نشوی.

*دوستت چه راهی پیشنهاد کرد؟

اینکه روی خواسته ات اصرار کن و پیگیر باش . تست بده . حتی یادم هست که در نمایشگاه بین المللی قرآن در مصلی که آقاخانی که الان مدیر کودک شبکه دو است، تست می گرفت، تست دادم. حتی تا آن جا هم رفتم.

* شرایط ورود به شبکه خبر که حرفه ای تر و تخصصی تر کار می کند، فرق نمی کرد ؟

چرا. از زمانی که تستم را برای مدیر گروه اجتماعی شبکه خبر بردم تا زمانی که روی آنتن شبکه خبر رفتم، حدودا یک ماه طول کشید و یک ماه تست های فوق العاده سنگینی از من گرفتند. در شبکه تهران تست استدیو نداده بودم. تست ری اکشن های مختلف و تست اجرای زنده در استدیو را دوباره از من گرفتند. تست های مشکلی گرفتند.

* تست استدیو چه بود؟

در تست استدیو نشستم، تصویربردارها آمدند و عین یک برنامه زنده را اجرا کردم، بدون موضوع، فقط می خواستند بدانند که آمادگی اش را دارم یا نه فردا یا دو روز دیگر اگر اجرای زنده داشته باشم.

*چه حسی داشتی وقتی که در تست قبول شدی؟

خوشحال بودم.سه ماه طول کشیده بود از کارم در مجموعه برنامه به خانه بر می گردیم، با تهیه کنندگی دکتر روغنی ها که الان قائم مقام جام جم است، فاصله گرفته بودم و استرس داشتم. اگر بگویم خیلی ریلکس بودم نه این طور نبود. همیشه تصورم از خبر، خشک بود. اینکه نباید بخندم. باید خیلی جدی باشم و تپق نزنم. بعد بخش مطبوعات را خواندم و تپق زدم. یادم هست صالحی (یکی از همکارانم) گفتند: اصلا تپق موردی ندارد. ولی کلمه ای نباید اشتباه خوانده شود.

* و اگر این اتفاق بیافتد چه طور می شود؟

شبکه خبر،شبکه بین المللی است و اگر کلمه ای اشتباه خوانده شود، ممکن است برداشت ها متفاوت باشد و به عنوان رسانه ای که وظیفه اطلاع رسانی درست را برعهده دارد زیر سوال می رود. برنامه صبح با خبر، صبحگاهی است. یعنی شروع برنامه ها است و از آن گذشته برای خودم هم خوب نیست.

* در کدام برنامه بیشتر تپق زدی؟

به خانه برمی گردیم. کار اولم بود، زنده بود و نکات دانستنی می گفتم. باید اندازه و مقدار می گفتم و سعی می کردم حفظ کنم. همین تکیه نکردن به متن باعث تپق می شود. البته هر چه بگذرد، کارت راحت تر می شود. الان خیلی راحت و با آرامش اجرا می کنم. حتی اگر اشتباه کنم.

* اجرای زنده به عنوان اولین تجربه سخت نبود؟

چرا. اما شاید مجری ای که کارش را با اجرای زنده شروع می کند، خیلی آبدیده می شود، چون مجری باید خودش را در یک لحظه تغییر بدهد.

* کار تولیدی راحت است؟

تا به حال جز یک کار گزارشی برای شبکه آموزش در "برنامه صبح و آموزش" کار تولیدی نکردم.

*انتخابت برای برنامه صبح با خبر روال خاصی داشت؟

آقای آقابیگی که استادم هستند و الان با او اجرا می کنم، همراه تهیه کننده ها و مدیر گروه که به رحمت خدا رفته، جلسه گذاشتند و از بین کسانی که کاندید شده بودند و الان همکارانم هستند، سوال هایی کردند و بعد انتخاب شدم.

*بعضی از مجری ها، از پوشش خاصی استفاده می کنند، به هر دلیلی، تو چرا استفاده نمی کنی؟

هر کس دوست دارد متفاوت باشد. با استفاده از رنگ تیره مخالفم. شاید به ندرت در شهادت ها از مشکی استفاده کنم. سعی می کنم حتی از رنگ هایی که در روتین شبکه خبر استفاده نمی شود، استفاده کنم. مثلا قرمز یا سبز روشن، به خاطر پوشش چادر مشکلی ندارد. اما اگر در برنامه به خانه بر می گردیم می پوشیدم، می گفتند مختص گروه کودک است. رنگ های شاد با تُن گرم که فضای فانتزی ایجاد کند، استفاده می کردم نه رنگ های خیلی تند. اما حالا استفاده می کنم، چون احساس می کنم علاوه بر اینکه خودم احساس خوبی دارم، بیننده هم علاوه بر اینکه دارد برنامه گروه اجتماعی شبکه خبر را می بیند ممکن است ذهنیت و روحیه اش هم با دیدن یک رنگ شاد تغییر کند. البته در رسانه، همه همکاران ما حجاب و شئونات را رعایت می کند.

* استفاده از چادرهای رنگی را توصیه می کنی؟

خود من به شخصه دوست ندارم. چادر را با رنگ مشکی دوست دارم، نه رنگ قهوه ای و سبز، من این رنگ ها را نپسندیدم.

* اولین بار که این چادرهای رنگی را دیدی چه به ذهنت رسید؟

ایجاد یک سبک متفاوت.

* متفاوت؟ خوب یا بد؟

نمی توانم بگویم. چون کارشناس نیستم. شاید کارشناسی شده باشد. در شبکه های سراسری حتما بازتاب و جنبه های مختلفش را بررسی می کنند. یک سری موافق بودند و یک سری مخالف، ما باید به نظر هر دو گروه احترام بگذاریم.

* فرض کن یک خانم با این پوشش وارد خیابان شود!

فکر نکردم. چون ندیدم.

* بعضی از بازیگرها به خاطر چادر سر کردن مورد نامهری قرار گرفتند، نظرت چیست؟

با این قضیه مخالفم. البته در محیطی کار می کنم که با بازیگرها ارتباط ندارم، اما در مورد خودم و همکارانم اصلا این طور نبوده. اخلاق کاری داشتن و اینکه در کار چقدر جدی تر هستی، از پوشش مهم تر است. البته این هم متناسب با شخصیت و روحیات یک فرد است. مثلا می گویند، اگر ساده بگردی. نگاه اطرافیان به تو فرق دارد و اگر روی مد بگردی اینطور نیست!

*به بازیگری فکر کردی؟

در مصاحبه ام با مجله مادران در جواب این سوال گفتم، دوست دارم در گروه سیاسی و خبر کار کنم. آن موقع در برنامه به خانه بر می گردیم بودم. الان سوال شما را خیلی با دقت جواب می دهم، چون ممکن است بعد این اتفاق بیفتد و وارد آن مجموعه کاری شوم. پیشنهاد شد تست بازیگری بدهم، اما اصلا دوست نداشتم از اجرا فاصله بگیریم.

*در صدا و سیما تفاوت نگاه وجود ندارد، در مورد کسی که چادر سر می کند یا کسی که مانتو می پوشد؟

فکر می کنم تفاوت نگاه، زمانی پیش می آید که شما یک ویژگی خاص داشته باشی. مثلا مجری توانمندی باشی. این ویژگی باعث تفاوت نگاه می شود. فکر نمی کنم زیاد اینطور باشد و البته من با این موضوع برخورد نکردم.

*زمان گزینش در صدا وسیما جز صدا، به چه چیزی توجه می شود؟

وقتی می خواهند تو را به عنوان مجری انتخاب کنند، هم به قیافه ات نگاه می کنند که خوب باشد و هم اینکه صدای خوبی داشته باشی. چون وقتی بیننده ای صبح از خواب بیدار شده و در حال عوض کردن کانال است، مطمئناً نمی داند راجع به چی صحبت می کنند. مثلا اگر صرفاً دنبال اخبار روز بگردد، شبکه خبر یا شبکه یک را می بیند. اما در حالت عمومی بیشتر شبکه ای را انتخاب می کنید که اول صدای گوینده و بعد تصویرش شما را جذب کند. نمی گوییم تصویر خاصی باشد، خیلی زیبا باشد یا صدای خاصی داشته باشد. تصویر و صدایش باید در حد معمول باشد تا بیننده را جذب کند و پای آن برنامه بنشاند.

*این بحث خوب بودن تصویر، چه طور تعریف شده؟

دقیقا نمی دانم. مثلا در شبکه خبر که بین المللی است از طرف بیننده ای در ویرجینیا دیده می شوم و آن موقع نماد مردم کشورم هستم. پس باید ویژگی های معمول را داشته باشم.

* چقدر حقوق می گیری؟

باید جواب بدهم؟ جواب نمی دهم!(خنده)

* راضی کننده است؟

به حقوق و به مزایایش فکر نمی کنم.

* شعار می دهی؟

اصلا، چون موقعیت کاری ای داشتم که ممکن بود از لحاظ اقتصادی در آمد بیشتری برایم داشته باشد. ولی صرف علاقه آمدم سمت شغلی که دوستش داشتم.

* در مورد آرایش مجری ها چه نظری داری؟

دستور اکید مدیر شبکه و مقام مقام در هر شبکه ای این است که گریم در حد گریم و محوسازی تعریف شود. مثلا اگر عیبی در صورت مجری وجود دارد، جوش یا چیزهای این شکلی برطرف شود. این موضوع تعریف و بخش نامه شده. استفاده از هر گونه خط لب، خط چشم، ریمل، رژ لب، رژ گونه ممنوع است. اما داشتم تلویزیون می دیدم، مراسم تقدیر از یکی از سریال ها بود، اصلا خانم ها را نشان ندادند!

* از دید یک مجری به این قضیه نگاه نکن. از زاویه دید یک دختر جوان ببین و بگو.

هر خانم وقتی می رود مهمانی یک جوری لباس می پوشد و خودش را درست می کند. این پوشش حتمادر محل کار فرق دارد.چون هر محل مقتضیات خاص خودش را دارد. باید یک سری ضوابط و شرایط را رعایت کنی، وقتی وارد صدا و سیما می شوی وظیفه ات حساس تر می شود. چون ممکن است شما را بیرون ببینند. شما نماینده رسانه در بیرون می شوید. خیلی صحنه زشتی دارد وقتی مثلا خانمی را با نوعی آرایش روی آنتن ببینید، بعد غلیظ ترش را یک جای دیگر ببینند. ولی همه همکارانم حداقل در شبکه های تهران و خبر به ضوابط معتقد هستند.

البته گاهی هم هست که مقنعه یا روسری سر می کنی با رنگی که رفکلس آن به صورت ات رنگ می دهد. بیننده خیال می کند این خانم با روزهای قبل فرق کرده و قشنگ تر شده، نمی داند که شاید رنگ روسری روی چهره اش تاثیر بگذارد. این مورد درباره خود من پیش آمده و این به میزان گریم ربطی ندارد.

* دوست داری چه کسی مهمان برنامه ات در صبح با خبر باشد؟

در حوزه های مختلف می شود میهمان های مختلفی دعوت کرد. نمی دانم. می گویم مجری هیچ وقت نباید دوست داشته باشد.

* در مورد پوشش بازیگران در صدا و سیما، مثلا در مورد پوشیدن دامن چه نظری داری؟

مثلا دامن پُرچین خیلی زیبا است، ممکن است اگر در خانه باشم حتما بپوشم اش. ولی آیا من با شخصیت خانوادگی ام می پذیرم، بیرون از خانه هم این را بپوشم یا نه. این دیگر بستگی به شخصیت شما دارد. به عنوان یک جوان می گویم اگر بازیگری را ببینیم که حتی شخصیت و نوع بازی اش را دوست دارم، در نهایت خودم تصمیم می گیرم که نوع پوششش را انتخاب کنم یا نکنم.

* آخرین فیلمی که دیدی؟

یادم نیست.

* اسم فیلم یا سریالی در ذهنت هست که پوشش خانم ها در آن به نظرت خوب آمده باشد؟

نه. خاطرم نیست.

* از بین شبکه ها کدام را ترجیح می دهی؟

شبکه یک، تهران و خبر.

* اگر رییس جمهور مهمان برنامه ات بود چه سوالی از او می پرسیدی؟

برای اینکه جوان ها راحت کار پیدا کنند، راحت ازدواج کنند و در حرفه شغل و شرایطی که دوست دارند بتوانند بالنده و مثمر ثمر باشند، چه بستری را آماده کردند.

* در طراحی سوالات برنامه صبح با خبر نقش داری؟

کارشناس خبری داریم. در چهل درصد موارد کار طراح سوال را کارشناس خبری انجام می دهد. ولی در بقیه موارد سوالی که متناسب با بحث به ذهنم می رسد می پرسم. مثلا گاهی ممکن است به سوال کارشناس خبری در وهله دوم نگاه کنم، یعنی اول سوال خودم را بپرسم و خیلی وقت ها سوال کارشناس ارجحیت دارد. باید اطلاعات جمع کنی، روزنامه بخوانی، سایت های خبری و خبرگزاری ها را بگردی، از موضوعات روز خبر داشته باشی و به این فکر کنی که برنامه زنده است و شاید یکدفعه قرار شود راجع به موضوع دیگری صحبت کنی.

*اجراهای خودت را می بینی؟

صبح با خبر را تا به حال ندیدم. چون زنده است و نوارش را از سروش سیما نتوانستم تهیه کنم. ولی تکرار به خانه برمی گردیم را می دیدم.

بیوگرافی ها : بیوکده


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی اسون آندرس هدین

بیوگرافی اسون آندرس هدین

بیوگرافی اسون آندرس هدین

اسون آندرس هدین(به سوئدی: Sven Anders Hedin)‏(زادهٔ ۱۹ فوریهٔ ۱۸۶۵- مرگ ۲۶ نوامبر ۱۹۵۲) جغرافیدان، مکان‌نگار، عکاس، کاوشگر و سفرنامه نویس سوئدی بود. او در خلال سفر اکتشافی‌اش در آسیای میانه اکوه‌های پامیر را کاوید(این رشته‌کوه چندی به افتخار او هدین خوانده می‌شد)، سرچشمهٔ رودهای برامپورا، سند و ستلج را یافت و دریاچه لوپ‌نور، ویرانه‌های شهرهای باستانی و مکان‌های باستانشناسی و دیوار چین را نیز در بیابان حوضه تاریم مورد بررسی قرارداد. نتیجهٔ بسیاری از کاوش‌های او پس از مرگش منتشر شد.


هدین به ایران هم سفر کرده‌بود. نخستین بار در ۱۸۸۶ میلادی پس از اقامتی در باکو از راه دریای مازندران رهسپار ایران شد، از کوه‌های البرز گذشت و به تهران رسید و سپس شهرهای اصفهان، شیراز و بوشهر را دید و از راه این بندر به بغداد رفت از راه بغداد به کرمانشاه آمده و باز به تهران بازگشت و از راه قفقاز راهی اروپا شد. یک سال پس از آن او سفرنامه‌اش را دربارهٔ این سفر منتشر نمود. در ۱۸۹۰ برای بار دوم به ایران سفرکرد و اینبار در سمت کنسول‌دومی سفارت سوئد در ایران. در این سفر با شاه ایران هم دیدار کرد و نشان سرافیم را از سوی پادشاه سوئد بدو پیشکش نمود. وی در معیت ناصرالدین شاه به دیدن کوه دماوند رفت و خود به همراه چند تن دیگر از کوه بالا رفتند. آنگاه از راه شهرهای مشهد، عشق‌آباد، بخارا، سمرقند، تاشکند و کاشغر -یعنی جاده ابریشم تاریخی- به کرانه‌های خاوری بیابان تکله‌مکان رسید.

او مورد تقدیر بسیاری از سران جهان و چهره‌های سرشناس از جمله ناصرالدین شاه قاجار، نیکلای دوم، فرانتس یوزف یکم، جرج کرزن، ویلهلم دوم، امپراتور میجی، پاپ پیوس دهم، تئودور روزولت، پاول فون هیندنبورگ، چیانگ کای‌شک و آدولف هیتلر قرار گرفت.

بیوکده


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی لیو شیشی

بیوگرافی لیو شیشی

بیوگرافی لیو شیشی

نام اصلی : لیو شیشی / 劉詩詩 / Liu Shishi
نام های دیگر : سیسیلیا لیو Cecilia Liu
تاریخ تولد : 10 مارس 1987
محل تولد : پکن . چین
پیشه : بازیگر
تحصیلات : Beijing Dance Academy
کمپانی اسپانسر : Liu Shishi Studio
سال های فعالیت : 2004 تاکنون
همسر : Nicky Wuر(2015 حال)

زندگینامه

وی متولد 10 مارس 1987 در پکن، چین همچنین با نام انگلیسی خود، سیسیلیا لیو شناخته شده است، یک بازیگر مردمی چینی است که با آکادمی رقص پکن فارغ التحصیل شد و به دلیل استعدادی که در باله دارد او با بازی در نمایشنامه چینی سفر زمان Scarlet Heart در نقش Ruoxi معروف شد.لیو یکی از مشهورترین بازیگران تلویزیونی کشور چین است.

2005-2010: شروع و افزایش محبوبیت
لیو شیشی در سالن رقص در پکن آموزش دیده است و اولین بازیگری خود را در سریال تلویزیونی «ماه و باد» (2005) انجام داد او یک بخش از دریاچه سوان را در یکی از صحنه هایش قرار داد.سپس او در The Warriors جوان (2006) و The Fairies of Liaozhaiر(2007) مشهور شد.

در سال 2007 لیو از دانشکده رقص پکن فارغ التحصیل شد و با کمپانی Tangren Media قراردادی امضا کرد که موفق به انتقال او از رقصنده به یک بازیگر شد. او سپس به عنوان نیانسی در "افسانه قهرمانان کندور" (2008) شهرت زیبادی بدست آورد، که باعث معروفیت بیشتر او شد.

لیو پس از ظاهر شدن در نمایشنامه Xianxia محبوب چینی Paladin 3ر(2009) محبوبیت خود را به دست آورد. نقش او با عنوان طولانی کی او را قبلا به عنوان یک "ملایم، مهربان و شناخته شده" ازدواج کرده و نظرات مثبت از منتقدان و طرفداران دریافت کرده است.

سال بعد، لیو در نقش The Weaver در افق (2010)، بر اساس داستان زندگی هوانگ دائو، بازی کرد. در ابتدا نقش اصلی شخصیت اصلی زن را بازی می کرد، اما بعدا لیو به جای آن تصمیم گرفت که شاهزاده خانم ژائو جیای را به تصویر بکشد، همانطور که احساس می کرد که تحول شخصیت ها او را به چالش می کشد.

Filmography
2012 The Next Miracle
Sad Fairy Tale 2012
2013 Badges of Fury
A Moment of Love 2013
2014 Brotherhood of Blades
Five Minutes to Tomorrow 2014
2017 The Liquidator


Television
2005 The Moon and the Wind
2006 The Legend of Lu Xiaofeng
Flying Like a Butterfly 2006
The Young Warriors 2006
2007 The Fairies of Liaozhai
2008 The Legend of the Condor Heroes
2009 Chinese Paladin 3
The Heaven Sword and Dragon Saber 2009
2010 Tale Of The Oriental Serpent
A Weaver on the Horizon 2010
2011 The Vigilantes In Masks
Scarlet Heart 2011
2012 Xuan-Yuan Sword: Scar of Sky
2013 The Patriot Yue Fei
2014 Scarlet Heart 2
Sound of the Desert 2014
Incisive Great Teacher 2014
2016 The Imperial Doctress
Precious Youth 2016
2017 The Battle at the Dawn
Angelo 2017
Lost Love in Times 2017

If We Could Love Like This 2017

بیوکده


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی لوئی داگر

بیوگرافی لوئی داگر

لوئی ژاک مانده داگِر (به فرانسوی: Louis-Jacques-Mandé Daguerre) (زادهٔ ۱۸ نوامبر ۱۷۸۷ – مرگ ۱۰ ژوئیه ۱۸۵۱) هنرمند و فیزیکدان فرانسوی بود که برای اختراع فرایند داگرئوتیپ در عکسبرداری شناخته شده‌است.

متولد : ۱۸ نوامبر ۱۷۸۷

قریه کورمی آن پاریزی

مرگ : ۱۰ ژوئیه ۱۸۵۱ (۶۳ سال)

قریه برای-سور-مارن، نزدیکی پاریس

ملیت : فرانسوی

رشته فعالیت : هنرمند و شیمی

دلیل شهرت : اختراع فرایند داگرئوتیپ در عکسبرداری

زندگی‌
داگِر در کورمی آن پریزیس، وال دواز، فرانسه به دنیا آمد. وی نزد نخستین هنرمند نقاشی‌های سراسرنما، پیر پروو، معماری، طراحی صحنهٔ تئاتر و نقاشی سراسرنما را فراگرفت. او در زمینهٔ طراحی صحنهٔ تئاتر بسیار پیشرفت کرد و طراح پرآوازه‌ای شد تا آنجا که نخستین دایوراما را ساخت و در سال ۱۸۲۲ در پاریس آن را رونمایی کرد.

در سال ۱۸۲۲ ژوزف نیسفور نیپس نخستین عکس دائمی جهان را تولید کرد (به نام هلیوگراف). برای همین سه سال بعد داگر دستیار نیپس شد و آن‌ها ۴ سال با یکدیگر همکاری کردند. نیپس به صورت ناگهانی در سال ۱۸۳۳ از دنیا رفت. او یک چاپگر بود و فرایندی که او به کار می‌برد بر پایهٔ روشی سریع برای تولید صفحه‌های (پلاک) چاپ بود. داگر گمان می‌کرد روش نیپس به او در پیشبرد دایوراما که ساختهٔ خودش بود کمک خواهد کرد.

در نهایت پس از سال‌ها تجربه اندوزی، در ۷ ژانویهٔ ۱۸۳۹ داگر همراه با آکادمی علوم فرانسه اعلام کردند که فرایند عکاسی که بر رویش کار می‌کردند به کمال خود رسیده‌است. دولت فرانسه حق امتیاز کار داگر را به دست‌آورد و در برابر آن مبلغی را به او و دستیارش که پسر نیپس بود پرداخت کرد. پس از آن در ۱۹ اوت ۱۸۳۹ دولت وقت فرانسه اعلام کرد که اختراع داگر هدیه‌ای به جهان است و آن را به رایگان به جهان بخشید.

مرگ

داگر در ۱۰ ژوئیهٔ ۱۸۵۱ در بری-سور-مرن، ۱۲ کیلومتری پاریس، در اثر حملهٔ قلبی از دنیا رفت. داگر یکی از ۷۲ نفری است که نامشان بر روی برج ایفل نوشته شده‌است.

رقابت با تالبوت

کارهای داگر هم‌زمان بود با تلاش‌های هنری فاکس تالبوت در انگلستان. آن‌ها هر دو می‌دانستند که در راهی تلاش می‌کنند که منجر به انقلابی در جهان هنر خواهد شد.

داگر برای حفظ کارش، در ۱۲ اوت ۱۸۳۹، یک هفته پیش از آنکه دولت فرانسه کار او را به جهان هدیه کند، اختراعش را در بریتانیا به ثبت رساند. با رایگان اعلام کردن کار داگر از سوی دولت فرانسه، به شدت سرعت پیشرفت کار او در فرانسه کم شد.

داگر برای گذران زندگی به پول نیاز نداشت چون دولت فرانسه مبلغی را به او پرداخت کرده بود.

تالبوت در مقابل، مقدار زیادی هزینه کرد تا روشش را توسعه دهد. او نزدیک به ۵۰۰۰ پوند آن زمان (برابر با ۳۷۸۰۰۰ پوند در سال ۲۰۱۱) را خرج کرد و حق امتیاز آن را برای عکاسان بریتانیایی ثبت کرد و از آن پس از روش تالبوت بجای روش داگر استفاده شد.

گسترش داگروتایپ
اولین عکس دائمی در سال ۱۸۲۶ توسط جوزف نیسفر نیپس، بر اساس کشف پدیده‌ای توسط جان هنریش شولتز (۱۷۲۴) ایجاد شد. اکتشاف شولتز به این گونه بود: مخلوطی از کربنات نقره یا کلراید نقره با پودر گچی با قرار گرفتن در مقابل نور تیره می‌شود. نیپس و داگر این فرایند را اصلاح کردند. داگر، ابتدا صفحات مسی با پوشش نقره را در معرض تماس با ید قرار داد تا یداین نقره به دست آید. سپس این ترکیب را برای چند دقیقه در مقابل نور قرار داد و بعد صفحات را با بخار جیوه که تا دمای ۷۵ درجه سلسیوس گرم شده بود پوشش داد (تا جیوه با نقره آمیخته شود) و در نهایت تصویر ایجاد شده بر روی صفحه را در آب نمک اصلاح کرد. این ایده‌ها منجر به فرایند معروف داگروتایپ شد.

صفحهٔ حاصل دوباره سازی دقیقی از صحنه مورد عکاسی فراهم می‌کرد. تصویر حاصل وارون جانبی بود، همانند تصویر در آینه، مگر اینکه یک بازتاب دوباره در هنگام تصویر برداری به منظور برگرداندن تصویر انجام می‌شد. تصویر تنها از یک زاویه قابل دیدن بود و نیازمند حفاظت در برابر هوا و اثر انگشت بود، بنابراین در جعبه‌ای با رویهٔ شیشه‌ای قرار می‌گرفت.

تصاویر داگروتایپ معمولاً به صورت پرتره بودند؛ نماهای کمیاب تر پرطرفدارتر و گران تر بودند. فرایند ایجاد پرتره چندین دقیقه زمان می‌برد و نیازمند این بود که اشیاء در حال عکاسی بدون حرکت بمانند. ساموئل مورس ازاینکه داگروتایپ‌های خیابان‌های پاریس هیچ انسانی را نشان نمی‌دادند متحیر شده بود، تا اینکه فهمید به علت زمان طولانی تصویربرداری، همهٔ اشیاء متحرک محو می‌شدند. بعدها به کمک لنزهای سریع تر مانند لنزهای پرترهٔ پتزول، زمان عکاسی کاهش یافت.

داگروتایپ تنها یک تصویر ایجاد می‌کرد که قابل چاپ دوباره نبود (برخلاف فرایند تالبوت). با وجود این مشکل، میلیون‌ها نسخه از داگروتایپ تولید شد. در سال ۱۸۵۱، سالی که داگر درگذشت، فرایند نگاتیو فاکس تالبوت با توسعهٔ فرایند کولودیون خیس، اصلاح شد، به طوری که یک نگاتیو شیشه‌ای چاپ نامحدود تصاویر را ممکن ساخت. این پیشرفت‌ها فرایند داگروتایپ را کنار کشید و به سرعت آن را محو نمود.

 


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی پریسا تبریز

بیوگرافی پریسا تبریز

پریسا تبریز (به انگلیسی: Parisa Tabriz) (متولد ۱۹۸۳) متخصص امنیت رایانه‌ای است. او هم اکنون برای شرکت گوگل کار می‌کند در آنجا به او لقب «شاهزاده امنیت» را داده‌اند. نشریه فوربس از پریسا تبریز به عنوان یکی از ۳۰ چهره برتر در زمینه تکنولوژی، در کنار افرادی چون مارک زاکربرگ نام برده است. او در گوگل ریاست بخشی را بر عهده دارد که از ۳۰ هکر در اروپا و آمریکا تشکیل شده و وظیفه بررسی تهدیدات امنیتی مرتبط با موتور جستجوی گوگل و همینطور دیگر محصولات این شرکت، از جمله مرورگر گوگل کروم را بر عهده دارند.

متولد : ۱۹۸۳

شهروند : ایالات متحده

تبار : ایرانی- لهستانی

رشته فعالیت : امنیت رایانه

محل کار : گوگل

لقب : شاهدخت امنیت گوگل

پریسا در حومه شهر شیکاگو بزرگ شده است، پدر او یک مهاجر ایرانی و مادرش یک پرستار لهستانی- آمریکایی است. و جالب است بدانید که او تا سن کالج علاقه‌ای به کامپیوتر نداشت. در عوض او به هنر علاقه‌مند بود، ورزش‌های مختلفی انجام می‌داد و با دو برادرش رقابت می‌کرد. او در ریاضی و علوم نابغه بود و سرانجام وارد دانشگاه ایلینویز شد. آنجا بود که به مبحث امنیت علاقه‌مند شد.

یک متخصص امنیت باید بتواند کدهای مخرب را در لابه‌لای انبوهی از اطلاعات دیگر ببینید و این هنری است که پریسا دارد، او برای ما حکایت جالبی از دوران امپراتورهای یونان را تعریف کرد:

روزی یک امپراتور تصمیم گرفت که پیامی سری برای یک امپراتور دیگر بفرستد و ازآنجاکه نگران پیدا شدن نامه در حین مأموریت فرستاده خود بود، یک برده را انتخاب کرد، دستور داد موهای سرش را بتراشند و بعد پیام را روی پوست سرش خالکوبی کنند، بعد صبر کرد تا موهای برده دوباره رشد کند برده را به مأموریت فرستاد.

جالب است که بعد از گذشت قرن‌ها هنوز هم خیلی‌ها از شیوه مشابهی برای رساندن پیام‌ها خود استفاده می‌کنند مثلاً دستورهای اسامه بن لادن در عکس‌های پورنوگرافیک پنهان می‌شد و بعد در قالب ایمیل‌های معمولی ارسال می‌‌شدند!

تبریز و دوستانش البته پیام‌های خود را در عکس‌های گربه‌ها پنهان می‌کنند و برای هم می‌فرستند.

درعین‌حال آنچه افرادی مثل پریسا تبریز مجبورند همواره در مقابل آن مقاومت کنند، وسوسه پول زیادی است که به این افراد برای انجام دادن کارهای غیرقانونی پیشنهاد می‌شود، آنها باید بین تبدیل شدن به یک هکر مستقل و کارمند یک شرکت بزرگ بودن، انتخاب کنند.

خیلی از شرکت‌ها مثل گوگل حاضرند به افرادی که باگ‌های برنامه‌های آنها را پیدا کنند و گزارش کنند، جایزه‌هایی بپردازند، مثلاً مواردی وجود داشته که گوگل ۲۵ تا ۶۰ هزار دلار به این افراد پرداخته است. اما بازار هک مثل بازار سیاه جنگ‌افزارها می‌ماند. هکرها می‌توانند اطلاعات خود را به دلال‌ها و واسط‌ها بفروشند و بدون اینکه در مورد کاربرد اطلاعات خود بهراسند، پول دریافت کنند. بعد دلال برای خودش آن اطلاعات را که می‌تواند راه نفوذ به یک شرکت بزرگ باشد در یک شبکه مجرمانه به فروش می‌رساند.
تبریز از سال ۲۰۰۷ کارش را در گوگل آغاز کرد، او دهمین هکری بود که توسط شرکت استخدام‌شده بود. امروزه ۲۵۰ متخصص امنیتی در گوگل کار می‌کنند.

تبریز از مهندسین گوگل می‌خواهد که هنگام طراحی به‌مانند یک مهاجم فکر کنند و از این راه باگ‌ها را برطرف کنند.

تبریز از کارش در سکوت انجام می‌شود لذت می‌برد. مرورگر کروم برای خودش به‌صورت خودکار آپدیت می‌شود، و از این طریق رخنه‌هایش برطرف می‌شود. و ما گاهی از یاد می‌بریم که برای برطرف کردن باگ‌های امنیتی چه تلاش‌های پنهانی صورت می‌گیرد.

همین گروه پریسا تبریز بود که در سال ۲۰۱۱ متوجه هک شدن شرکت امنیتی DigiNotar شدند، این امر منجر به خطر افتادن صدها هزار حساب جی‌میل کاربران ایرانی شده بود.

در سال‌های آتی شیوه ورود ما به اکانت‌هایمان متحول خواهد شد و به‌جای سیستم یوزر و پسورد فعلی ما از چیزهایی مثل اثر انگشت استفاده خواهیم کرد، همان‌گونه که آی‌فون از آن بهره می‌برد. این احتمال هم وجود دارد که تراشه‌هایی با برنامه‌های رمزنگاری پیشرفته به بدن ما پیوند شوند تا به‌محض اراده‌مان بتوانیم وارد اکانت‌هایمان شویم.

در ادامه پریسا تبریز به شکاف جنسیتی درزمینهٔ فناوری اشاره می‌کند و پیشنهاد می‌کند که سخت‌افزارها و نرم‌افزارهای متناسب با زن‌ها تهیه شوند، مثلاً او می‌گوید که گوشی‌های موبایلی که این روزها هرروز صفحه نمایششان بزرگ می‌شود، متناسب با لباس خانم‌ها طراحی نشده‌اند و نمی‌توانند مثل آقایان آنها را به‌راحتی در جیب خود بگذارند، چه اشکالی دارد هنگام طراحی لباس‌های خانم‌ها امکان تعبیه بعضی از تراشه‌ها در آنها فراهم شود؟!

قسمتی از مسئله شکاف جنسیتی هم به ذهنیت خود خانم‌های برمی‌گردد، برای مثل مطابق یک تحقیق داخلی در گوگل مشخص شد که خانم‌ها ۲۰ درصد کمتر از آقایان همتای خود، خودشان را نامزد تصدی مسئولیت‌های می‌کنند. از زمانی که نتایج این تحقیق منتشر شده است، میزان مسئولیت‌پذیری خانم‌ها در گوگل بیشتر شده است. بخش دیگر مشکل هم این است که از همان ابتدا خانم‌های کمتری وارد رشته‌های علوم کامپیوتر و برخی از رشته‌های مهندسی می‌شوند.

ورزش مورد علاقه پریسا، صخره‌نوردی است، چند مایل آن‌سوتر از مقر گوگل باشگاهی وجود دارد که او در آنجا به این ورزش می‌پردازد، هر بار سه چهار طبقه‌ای بالا می‌رود و آرامش پیدا می‌کند.
مجله elle به‌تازگی مصاحبه‌ای با پریسا تبریز -مسئول امنیت اطلاعات شرکت گوگل- انجام داده است. ما پیش از این نام ایشان را شنیده بودیم، اما تا حالا مقاله جامعی در مورد ایشان در نشریات فناوری منتشر نشده بود. elle یک مجله تخصصی فناوری نیست و از زاویه دید خود به مسائل و رویدادها نگاه می‌کند، بااین‌همه در مقاله مفصل این نشریه، نکات جالبی وجود داشت که من را بر آن داشت که خلاصه‌ای از آن را در اینجا، در «یک پزشک» منتشر کنم:

مصاحبه‌گرهای نشریه elle پریسا تبریز را در اتاق کنفرانس گوگل ملاقات کردند، آنها اجازه نداشتند که به محل کار او بیایند و حتی در همان محوطه مجاز، یک مأمور امنیتی همه‌جا آنها را همراهی می‌کرد، حتی زمانی که به دستشویی‌هایی گوگل می‌رفتند، دستشویی‌هایی که جالب است بدانید که فناوری‌های سطح بالایی دارند که مثلاً دمای آب و فشار آن را به‌دقت تنظیم می‌کند.

لقب او در گوگل «شاهدخت امنیت» گوگل است، اما عنوان کاری رسمی او مدیر بخش امنیت اطلاعات است که مسلما در شرکت گوگل، مسئولیت کوچکی نیست.
او باید نقاط صحف و رخنه‌ها و باگ‌ها را مثلاً در مرورگر کروم شناسایی کند و از برطرف شدن آنها اطمینان حاصل کند، در این راه او باید ذهنیت یک مجرم را داشته باشد تا بهتر بتواند متوجه راه‌ها نفوذ بشود. او هر روز باید با دزدهای هویت مردم مبارزه کند و از میلیون‌ها نفر محافظت کند.

علیرغم همه این مسئولیت‌های سنگین او ۳۱ سال بیشتر ندارد و باید بگوییم که مراتب ترقی و پیشرفت را خیلی سریع پیموده است.

مصاحبه‌گرها او را درحالی‌که ملاقات کردند که لباس همیشگی مشکی را به تن داشت و صورتی بشاش و صمیمی داشت، شاید او به‌سادگی ترجمه شعار Don’t be evil گوگل باشد.

البته صحبت از کار پریسا تبریز بدون اشاره جنجال و رسوایی‌ای که بعد از افشاگری ادوارد اسنودن به پا شد و مشخص شدن که سازمان امنیت ملی آمریکا یا NSA دسترسی نامحدودی به سرورهای شرکت‌های بزرگ فناوری داشته است، بی‌معنی است. خیلی وقت‌ها مرز بین درست و غلط ، کاملاً واضح و مشخص نیست و نمی‌توان به‌کلی چیزی را سایه یا سفید دید، اما هکرها یا گروه متخصصان امنیتی دوست دارند برای خودشان قواعد اخلاقی واضحی داشته باشند.

اما پریسا تبریز و لشکر هکرهای «کلاه‌سفید» دوست دارند در مقابل هکرهای آنارشیست و آنهایی که به قوانین خاص پابند نیستند، بایستند.


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی کنستانتین تسیو لکو فسکی

بیوگرافی کنستانتین تسیو لکو فسکی

کنستانتین ادواردوویچ تسیو لکو فسکی (۱۹۳۵ ـ ۱۸۵۷) (به روسی: Константи́н Эдуа́рдович Циолко́вский) دانشمند و نویسندهٔ روسی در زمینهٔ موشک بود. وی پیشگام نظریه پروازهای فضایی بود. وی نخستین شخصی بود که استفاده از سوخت مایع را برای موشک‌ها پیشنهاد نمود. پیشنهاد او در سال ۱۹۲۶ توسط رابرت گدارد (۱۹۴۵ ـ ۱۸۸۲) که نخستین موشک با سوخت مایع را راهی فضا کرد، عملی شد. نقش دیگر تسیولکوفسکی در فضانوردی ارائه راه‌های محاسبه سرعت و سوخت لازم یک فضاپیما برای رد شدن از نیروی گرانش زمین بود. او همچنین مسأله موشک‌های چندمرحله‌ای را مطرح نمود.

زادروز : ۱۷ سپتامبر ۱۸۵۷

ایژفسکویه

درگذشت : ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۵ (۷۸ سالگی)

کالوگا

نقش‌های برجسته : معادله موشکی تسیولکوفسکی

تسیولکوفسکی بیشتر زندگی خود را در خانه‌ای چوبی در اطراف کالوگا در ۲۰۰ کیلومتری جنوب باختری مسکو گذراند. او انسانی مردم‌گریز بود و رفتارش برای هم‌محلی‌ها عجیب می‌نمود.

کنستانتین تسیولکوفسکی در سال ۱۹۰۳ برای نخستین بار مقاله علمی استفاده از راکت‌ها برای سفرهای فضایی را کامل نمود. تسیولکوفسکی مطالعات جدیدی را در سال ۱۹۲۰ یادداشت نمود. این مطالعات حاوی جزئیاتی درباره موشک‌های چند مرحله‌ای بود.

تسیولکوفسکی همچنین محرک‌های مایع را به جای محرک‌های سفت و جامد پیشنهاد کرد، چون مواد محرک جامد خیلی ضعیف و برای کنترل مشکل بودند.

وی همچنین در رساله خود به نام «اکتشاف فضای کیهانی با ابزار واکنشی» در میان انبوهی از اندیشه‌های نو در مورد فضانوردی، از ماهواره نیز نام می‌برد که این از نخستین بارهایی بود که مفهوم ماهواره ذکر شده‌است.

زندگی کنستانتین تسیولکوفسکی در یک نگاه
۱۷ سپتامبر سال ۱۸۵۷ در ایژوسکوی روسیه به دنیا می آید. به مدرسه نمی رود و تحصیل را در خانه دنبال می کند.

۱۸۷۱
روی ریاضی و فیزیک تمرکز می کند. مجذوب بالونهایی که با هوای گرم به حرکت در می آیند می شود و فکرش مشغول ساختن بالونی فلزی که با هوای گرم حرکت کند می گردد.

۱۸۷۳
می خواهد در دانشکده فنی مسکو به تحصیل ادامه دهد ولی در امتحان ورودی مردود می شود. همچنان به مطالعه شخصی ادامه می دهد.

۱۸۷۶
به ویانکا ی روسیه می رود و از راه تدریس خصوصی امرار معاش می کند.

۱۸۷۹
در “بروسک” نزدیک “کالوگا” معلم می شود و مطالعه و آزمایشات علمی را دنبال می کند.

۱۸۸۱
نظریه جنبشی گازها را ارایه می دهد (یعنی گازها در حال حرکت یکنواخت هستند). او این نظریه را مستقل از «جیمز ماکسول» (۷۹ ـ ۱۸۳۱)که یک دهه قبل به این نتیجه رسیده بود انجام می دهد.

۱۸۸۳
کتاب «فضای خالی» را منتشر می کند در این کتاب وی رانش با عکس العمل را برای سفرهای فضایی مورد بررسی قرار می دهد.

۱۸۸۵
بر روی یک سفینه هوایی فلزی شروع به کار می کند. در طول چندین سال بعد چند سال آزمایشی می سازد.

۱۸۹۸
می گوید: برای پرواز فضایی، موتورهای موشکی با سوخت مایع لازم است.

۱۹۰۳
در کتاب «جستجو در فضای کیهانی با ابزارهای واکنشی» نظریه موشکها و موتورهای سوخت مایع را ارایه می دهد. این کتاب در سالهای بعد چندین باز تجدید چاپ می شود.

۱۹۱۸
با انتشار کتابهای علمی ـ تخیلی مثل «ماورای زمین» که در آن به توصیف شهرهای فضایی می پردازد، پرواز قضایی را در بین مردم عادی نیز مطرح می سازد.

۱۹۲۹
نظریه موشکهای چند مرحله ای را ارایه می نماید.

۱۹۳۵
۱۹ سپتامبر در شهر «کالوگا» روسیه، از دنیا می رود. آکادمی علوم مسکو به افتخار وی مدالی را در نظر می گیرد تا به بهترین کتاب نوشته شده درباره سفرهای بین سیاره ای تعلق گیرد.


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی هان یئان سو

بیوگرافی هان یئان سو

بیوگرافی هان یئان سو

نام اصلی : بیوگرافی ها یئان سو / Ha Yeon-soo / 하연수
تاریخ تولد : ۱۰ اکتبر ۱۹۹۰
محل تولد : بوسان .کره جنوبی
حرفه : بازیگر
سال های فعالیت :2013 تاکنون
کمپانی اسپانسر : A.N.D Entertainment

زندگینامه

ها یئون سو متولد 10 اکتبر 1990 بازیگر اهل کره جنوبی است او از سال 2013 تاکنون مشغول فعالیت می باشد از مهمترین سریال هایی که بازی کرده میتوان به Rich man اشاره کرد.

Television series
2013     Monstar     
2014     Potato Star 
2015     Legendary Witches  
2016     Conte and the City     
2016     Drinking Solo       
2017     Oh! Dear Goddesses of Basement     
2018     Rich Man    


Filmography
2013     Very Ordinary Couple          
2014     Sunshowers      
2018     Your Name Is Rose 

 


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)

بیوگرافی آنتون چخوف

بیوگرافی آنتون چخوف

بیوگرافی آنتون چخوف

آنتون پاولوویچ چخوف (به روسی Анто́н Па́влович Че́хов)‏ ‏ (۲۹ ژانویه ۱۸۶۰ – ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴) داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است.هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.

زادروز : ۲۹ ژانویه، ۱۸۶۰

تاگانروک جنوب روسیه.

درگذشت : ۱۵ ژوئیه، ۱۹۰۴

چشمه آب معدنی بادن‌وایلر در آلمان

آرامگاه : گورستان صومعهٔ نووو-دویچی، مسکو


ملیت : روسی

پیشه : پزشک

سال‌های فعالیت : ۱۹۰۴ – ۱۸۸۰

سبک : امپرسیونیسم

همسر : اولگا کنیپر

والدین : پاول یگوروویچ – یوگنیا یاکاولونا ماروزاوا

زندگی

چخوف در ۲۹ ژانویه‏ ۱۸۶۰ در شهر تاگانروک، در جنوب روسیه، شمال قفقاز، در ساحل دریای آزوف به دنیا آمد. پدربزرگ پدری‌اش در مِلک کُنت چرتکف، مالک استان وارنشسکایا، سرف بود. او توانست آزادی خود و خانوادهٍ خود را بخرد. پدرش مغازهٔ خواربار فروشی داشت. او مرد مذهبی خشنی بود و فرزندان‌اش را تنبیه بدنی می‌کرد. روزهای یک‌شنبه پسرانش (او ۵ پسر داشت که آنتوان دومین آن‌ها بود.) را مجبور می‌کرد به کلیسا بروند و در گروه همسرایانی که خودش تشکیل داده بود آواز بخوانند. اگر اندکی ابراز نارضایتی می‌کردند آن‌ها را با چوب تنبه می‌کرد.همچنین آن‌ها را در ساعاتی طولانی، حتی در زمستان‌های سرد،در مغازه‌اش به کار می‌گرفت. آنتوان در ۱۸۶۷ در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ٔ دینی یونانی آغاز کرد اما دو سال بعد در کلاس اول مدرسهٔ عادی به تحصیل خود ادامه داد. پدر چخوف شیفتهٔ موسیقی بود و همین شیفتگی او را از داد و ستد باز داشت و به ورشکستگی کشاند.

و او در سال ۱۸۷۶ از ترس طلب‌کارانش به همراه خانواده به مسکو رفت و آنتوان تنها در تاگانروک باقی‌ماند تا تحصیلات دبیرستانی‌اش را به پایان ببرد. او در سال‌های پایانی تحصیلات متوسطه‌اش در تاگانروک به تآتر می‌رفت و نخستین نمایش‌نامه‌ٔ خود را به نام بی‌پدری و بعد کمدی آواز مرغ بی‌دلیل نبود را نوشت. او در همین سال‌ها مجلهٔ غیررسمی و دست‌نویس الکن را منتشر می‌کرد که توسط برادران‌اش به مسکو هم برده می‌شد. برادر بزرگ‌اش، آلکساندر پاولویچ چخوف در سال ۱۸۷۶ به دانشگاه مسکو رفت بود و در رشتهٔ علوم طبیعی دانشکدهٔ ریاضی-فیزیک مشغول تحصیل بود و در روزنامه‌های فکاهی مسکو و پتربورگ داستان می‌نوشت. آنتوان نیز در ۱۸۷۹ تحصیلات ابتدایی را تمام کرد و به مسکو رفت و در رشتهٔ پزشکی در دانشگاه مسکو مشغول تحصیل شد.

آغاز نویسندگی

چخوف در نیمهٔ سال ۱۸۸۰ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ پزشکی در دانشگاه مسکو آغاز کرد. در همین سال نخستین مطلب او چاپ شد برای همین این سال را مبدا تاریخی آغاز نویسندگی چخوف برمی‌شمارند. جخوف در نامه‌ای به فیودور باتیوشکوف می‌نویسد:«نخستین تکهٔ ناچیزم در ۱۰ تا ۱۵ سطر در نشریهٔ «دارگون فلای» در ماه مارس یا آوریل ۱۸۸۰ درج شد. اگر آدم بخواهد مدارا کند و این نوشتهٔ ناچیز را آغازی به‌حساب بیاورد، بنابر این سالگرد (بیست و پنج‌سال نویسندگی) من زودتر از ۱۹۰۵ فرا نخواهد رسید.» آن‌چه چخوف به آن اشاره می‌کند درواقع داستان کوتاهی است به نام «نامهٔ ستپان ولادیمیریچ اِن، مالک اهل دُن، به همسایهٔ دانشمندش، دکتر فریدریخ» که در مجلهٔ سنجاقک شمارهٔ ۱۰ منتشر شد. او در سال‌های ۱۸۸۰ تا ۱۸۸۴ علاوه برآموختن پزشکی در دانشگاه مسکو با نام‌های مستعاری مانند: آنتوشا چخونته، آدم کبدگندیده، برادر برادرم، روور، اولیس… به نوستن بی‌وقفهٔ داستان و طنز در مجله‌های فکاهی مشغول بود و از درآمد حاصل از آن زندگی مادر، خواهر و برادران‌اش را تامین می‌کرد. او در ۱۸۸۴ به عنوان پزشک فارغ‌التحصیل شد و در شهر واسکرسنسک، نزدیک مسکو، به طبابت پرداخت. اولین مجموعه داستان‌اش با نام قصه‌های ملپامن در همین سال منتشر شد و اولین نقدها دربارهٔ او نوشته شد. در دسامبر همین سال هنگامی که چخوف ۲۴ ساله بود اولین خلط‌های خونی که نشان از بیماری مهلک سل داشت مشاهده شد.

فعالیت حرفه‌ای

چخوف بعد از پایان تحصیلات‌اش در رشتهٔ پزشکی به طور حرفه‌ای به داستان‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی روی آورد. در ۱۸۸۵ همکاری خود را با روزنامهٔ پتربورگ آغاز کرد. در سپتامبر قرار بود نمایش‌نامهٔ او به نام در جادهٔ بزرگ به روی صحنه برود که کمیتهٔ سانسور از اجرای آن جلوگیری کرد. مجموعهٔ داستان‌های گل‌باقالی او در ژانویه سال بعد منتشر شد. در فوریه همین سال (۱۸۸۶) با آ. سووُربن سردبیر روزنامه عصر جدید آشنا شد و داستان‌های، مراسم تدفین، دشمن،… در این روزنامه با نام اصلی چخوف منتشر شد. بیماری سل‌اش شدت گرفت و او در آوریل ۱۸۸۷ به تاگانروک و کوه‌های مقدس رفت و در تابستان در باپکینا اقامت گزید در اوت همین سال مجموعهٔ در گرگ‌ومیش منتشر شد و در اکتبر نمایش‌نامهٔ بلندش با نام ایوانف در تآتر کورش مسکو به روی صحنه رفت که استقبال خوبی از آن نشد.

مرگ

چخوف در ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴به همراه همسرش اولگا کنیپر برای معالجه به آلمان استراحت‌گاه بادن ویلر رفت. در این استراحت‌گاه حال او بهتر می‌شود اما این بهبودی زیاد طول نمی‌کشد و روز به روز حال او وخیم‌تر می‌شود. اولگا کنیپر در خاطرات خود شرح دقیقی از روزها و آخرین ساعات زندگی چخوف نوشته‌است. ساعت ۱۱ شب حال چخوف وخیم می‌شود و اولگا پزشک معالج او، دکتر شورر، را خبر می‌کند. اولگا در خاطرات‌اش می‌نویسد:«دکتر او را آرام کرد. سرنگی برداشت و کامفور تزریق کرد. و بعد دستور شامپاین داد. آنتوان یک گیلاس پر برداشت. مزه‌مزه کرد و لبخندی به من زد و گفت «خیلی وقت است شامپاین نخورده‌ام.» آن را لاجرعه سرکشید. به آرامی به طرف چپ دراز کشید و من فقط توانستم به سویش بدوم و رویش خم شوم و صدایش کنم. اما او دیگر نفس نمی‌کشید. مانند کودکی آرام به خواب رفته بود.» و این ساعات اولیه روز ۱۵ ژوئیه ‏ ۱۹۰۴ بود.

تشییع جنازه

تشییع جنازهٔ چخوف یک هفته پس از مرگ او در مسکو برگزار شد. ماکسیم گورکی که در این مراسم حضور داشت بعدها به دقت جریان برگزاری مراسم را توصیف کرد. جمعیت زیادی در مراسم خاکسپاری حضور داشتند و تعداد مشایعت کنندگان به حدی بود که عبور و مرور در خیابان‌های مسکو مختل شد. علاوه بر نویسندگان و روشنفکران زیادی که در مراسم حضور داشتند حضور مردم عادی نیز چشم‌گیر بود. سرانجام در گورستان صومعهٔ نووو-دویچی در شهر مسکو به خاک سپرده شد.

آثار

داستان کوتاه

چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از دریافت درجهٔ دکترای پزشکی به چاپ رساند. سال بعد انتشار مجموعه داستان «هنگام شام» جایزه پوشکین را که فرهنگستان روسیه اهدا می‌کرد، برایش به ارمغان آورد. چخوف بیش از هفتصد داستان کوتاه نوشته‌است. در داستان‌های او معمولاً رویدادها از خلال وجدان یکی از آدم‌های داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی «معمول» بیگانه‌است، تعریف می‌شود. چخوف با خودداری از شرح و بسط داستان مفهوم طرح را نیز در داستان‌نویسی تغییر داد. او در داستان‌های‌اش به جای ارائهٔ تغییر سعی می‌کند به نمایش زندگی بپردازد. در عین حال، در داستان‌های موفق او رویدادهای تراژیک جزئی از زندگی روزانهٔ آدم‌های داستان او را تشکیل می‌دهند. تسلط چخوف به نمایشنامه باعث افزایش توانائی وی در خلق دیالوگهای زیبا و جذاب شده بود. او را «مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس همهٔ اعصار» نامیده‌اند.

چند داستان کوتاه

۱۸۸۳ – از دفترچه خاطرات یک دوشیزه

۱۸۸۴ – بوقلمون صفت

۱۸۸۹ – بانو با سگ ملوس

- نشان شیر و خورشید

نمایش‌نامه

نخستین نمایش‌نامهٔ چخوف بی پدری است که چندان شناخته شده نیست و پس از آن ایوانف.یکی دو نمایش‌نامهٔ بعدی چخوف هم چندان موفق از کار در نیامد تا اینکه با اجرای نمایش «مرغ دریایی» در ۱۸۹۷ در سالن تئاتر هنری مسکو چخوف طعم نخستین موفقیت بزرگ‌اش را در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی چشید. همین نمایش‌نامه دو سال قبل از آن در سالن تئاتر الکساندریسکی در سنت پترزبورگ با چنان عدم استقبالی روبه‌رو شده بود که چخوف در میانهٔ دومین شب نمایش آن، سالن را ترک کرده بود و قسم خورده بود دیگر هرگز برای تئاتر چیزی ننویسد. اما همان نمایش‌نامه در دست بازیگران چیره‌دست تئاتر هنر مسکو، چخوف را به مرکز توجه همهٔ منتقدان و هنردوستان تبدیل کرد. بعدها با وجود اختلافاتی که میان چخوف و کنستانتین استانیسلاوسکی – کارگردان نمایش‌نامه‌های وی – پیش آمد آثار دیگری از چخوف – همچون «دایی وانیا» (۱۸۹۹)، «سه خواهر» (۱۹۰۱) و… نیز بر همان صحنه به اجرا در آمد. عمدهٔ اختلاف چخوف و استانیسلاوسکی بر سر نحوهٔ اجرای نمایش‌نامهٔ «باغ آلبالو» بود. چخوف اصرار داشت که نمایش‌نامه کاملاً کمدی است و استانیسلاوسکی مایل بود بر جنبهٔ تراژیک نمایش‌نامه تاکید کند. چخوف نه فقط به ناتورالیسم افراطی استانیسلاوسکی می‌تازد، بلکه همچنین حال و هوای افسرده و غم‌انگیزی را که فکر می‌کرد به نمایشنامه‌اش تحمیل شده‌است، زیر سؤال می‌برد. در آوریل ۱۹۰۴، چخوف، در نامه‌ای به همسرش الگا می‌نویسد: «چرا دائماً در پوسترها و روزنامه‌ها، نمایشنامه مرا درام می‌نامید؟ نمیروویچ دانچنکو و استانیسلاوسکی، در نمایشنامه من چیزی پیدا کرده‌اند که مطلقاً به آنچه من نوشته‌ام شباهتی ندارد، و من شرط می‌بندم که هیچ‌کدام از آنها، برای یک‌بار هم که شده، نمایشنامه مرا با شیفتگی، تا به آخر نخوانده‌است. مرا ببخش، اما به شما اطمینان می‌دهم که این عین حقیقت است.»

نمایش‌نامه‌ها

•ایوانف

•خرس

•عروسی

•مرغ دریایی (کتاب)

•سه خواهر

•باغ آلبالو

•دایی وانیا

•در جاده بزرگ

سبک‌شناسی

مشخصات کلی آثار داستانی چخوف را می‌توان در این محورها خلاصه کرد.

•خلق داستان‌های کوتاه بدون پیرنگ

•ایجاز و خلاصه گویی در نوشتن

•خلق پایان‌های شگفت انگیز برای داستانها با الهام از آثار «گی دوموپاسان» (نشان افتخار)

•خلق پایان «هیچ» برای داستان با الهام از آثار «ویکتور شکلوفسکی» (منتقم)

•بهره گیری از جنبه‌های شاعرانه و نمادین در آثار که از ابداعات خود چخوف در دورهٔ نویسندگیش بود.

•نگاه رئالیستی به جهان و قهرمان‌های داستان برخلاف نگاه فرمالیستی رایج آنزمان

•استفاده از مقدمه‌ای کوتاه برای ورود به دنیای داستان (امتحان نهایی)

•استفاده از تصویرپردازی‌های ملهم از طبیعت و شرح آن برای پس زمینهٔ تصویری داستان (شکارچی)

موضوع و تم آثار

•فرصت‌های ازدست رفته زندگی

•آدمهایی که حرف همدیگر را نمی‌فهمند

•حمله به ارزشهای غلط اما رایج اجتماع

•تضاد طبقاتی

•عدم مقاومت در مقابل شر و مهار خشم (تحت تاثیر آثار لئو تولستوی)

•ماهیت خوار کننده فحشا

در زبان فارسی

مقایسه ترجمه‌های مختلف

مترجمین بسیاری آثار چخوف را به فارسی ترجمه کرده‌اند. مترجمانی مانند:کاظم انصاری، بزرگ علوی، محمدعلی جمالزاده، نجف دریابندری، صادق هدایت، سیمین دانشور، کریم کشاورز، عبدالحسین نوشین، هوشنگ پیرنظر، داریوش مودبیان، رضا آذرخشی، هوشنگ رادپور، احمد گلشیری، احمد شاملو، ایرج کابلی یک یا چند داستان کوتاه یا نمایش‌نامه از چخوف ترجمه کرده‌اند و سروژ استپانیان و ناهید کاشی‌چی اقدام به ترجمهٔ مجموعه آثار چخوف کردند که تا کنون ده جلد آن منتشر شده‌است. نمونه‌هایی از این ترجمه‌ها عبارتند از:

احمد شاملو و ایرج کابلی

کریم کشاورز

حمیدرضا آتش‌برآب و بابک شهاب

رضا آذرخشی و هوشنگ رادپور

ماهنامه آدینه

کتاب جمعه

به سلامتی خانم‌ها

برگزیده داستان‌های آنتوان چخوف

گناه‌کار شهر تولدو

نشان شیروخورشید

از یادداشت‌های یک دوشیزه

بوقلمون صفتان

«ماریا اسپالانتسو دختر یکی از بازرگانان عمدهٔ بارسلونی بود: مردی فرانسوی با همسری اسپانیائی. ماریا لاقیدی خاص قوم گل را از پدر به‌ارث برده بود و آن سرزندگی بی‌حد و مرزی را که مایهٔ جذابیت زنان فرانسوی است از مادر. اندام اسپانیائی نابش هم میراث مادری بود. تا بیست سالگی قطره اشکی به چشمش ننشسته بود و اکنون زنی بود سخت دلفریب و همیشه شاد و هوشیار که زندگی را وقف هیچ‌کارگی سرشار از دل‌خوشی اسپانیائی کرده بود و صرف هنرها…»

«در یکی از شهرهای آن سوی کوهساران اورال شایع شد که مردی از متشخصان ایران به‌نام راحت قلم چند روز پیش وارد آن شهر شده و در مهمان‌سرای «ژاپون» اقامت گزیده‌است. این شاعه در مردم عادی و عامی هیچ اثری نکرد:خوب، ایرانی‌آمده، آماده باشد! فقط استپان ایوانویچ کوتسین رئیس بلدیه که از ورود آن مرد مشرقی به‌وسیلهٔ منشی اداره اطلاع یافت در اندیشه فرو رفت…»

«۱۳ اکتبر بالاخره اقبال به من هم روی آورد! باور کردنی نیست اصلاً. زیر پنجرهٔ من یک جوان سبزهٔ خوش‌تیپ با چشمانی سیاه و گیرا قدم می‌زند.سبیل‌هایش معرکه است! پنج روز است که از صبح سحر تا نیمه‌شب قدم می‌زند و مرتب پنجره‌های ما را می‌پاید. تظاهر می‌کنم که برایم مهم نیست.»

«سرپاسبان اوچه‌مه‌لف سرکشیک محله ملبس به لباس و شنل نو با بسته‌ای در دست از میان میدان بزرگ بارفروشان عبور می‌نمود. از پشت سر او پاسبان مو زرد در حالی که زنبیلی پر از تمشک فاسد شده که از فروشنده‌ای ضبط گردیده بود در دست داشت روان بود.»

بعضی از داستان‌های چخوف توسط چند مترجم به فارسی برگردانده شده‌است. از جمله «بانو با سگ ملوس»

سروژ استپانیان

عبدالحسین نوشین

احمد گلشیری

سیمین دانشور

مجموعه آثار

بانو با سگ ملوس و داستان‌های دیگر

بهترین داستان‌های کوتاه/ آنتون پاولوویچ چخوف

دشمنان

بانویی با سگ کوچولویش

بانو با سگ ملوس

خانم با سگ کوچک

خانم و سگ ملوسش

«می‌گفتند در خیابان ساحلی شهر چهرهٔ تازه‌ای دیده شده‌است -خانمی با یک سگ کوچولو- دیمتری دمیتریچ گورف نیز که از دو هفته پیش به یالتا آمده و تا آن روز به محیط آنجا عادت کرده بود، حالا دیگر مانند بقیه اهالی شهر، به چهره‌های تازه علاقه نشان می‌داد. همینطور که در آلاچیق باغ ورن نشسته بود زن جوان موبوری را دید که قد متوسطی داشت و کلاه بره بر سر نهاده بود و طول خیابان ساحلی را قدم‌زنان می‌پیمود؛ سگ سفید کوچولویی هم از پی زن می‌دوید.»

«می‌گفتند که در کنار دریا قیافهٔ تازه‌ای پیدا شده: بانو با سگ ملوسش.دمیتری دمیترچ گوروف هم که دو هفته بود در یالتا می‌گذراند و دیگر بآنجا عادت کرده بود، در جستجوی اشخاص و قیافه‌های تازه بود. روزی در غرفهٔ متعلق به ورنه نشسته بود و دید زن جوانی، میانه‌بالا، موبور، بره بسر از خیابان کنار دریا می‌گذشت و سگ سفید ملوسی به‌دنبالش می‌دوید.»

«همه از کسی صحبت می‌کردند که به‌تازگی در گردشگاهِ ساحلی دیده شده بود، یعنی خانم با سگ کوچک. دیمتری دمیتریچ گوروف، که دو هفته‌ای بود به یالتا آمده و دیگر با راه و رسم زندگی آن‌جا خو گرفته بود، رفته‌رفته به آدم‌های تازه علاقه نشان می‌داد. از روی صندلی خود در جلوِ کافهٔ وِرنِت چشمش به زن جوانی افتاد که کلاه بره به‌سر داشت و در امتداد گردشگاه ساحلی قدم می‌زد. زن کیسوان خرمایی داشت، چندان بلندبالا نبود و به دنبالش سگ پشمالوی سفیدی با پاهای کوچک دوان‌دوان حرکت می‌کرد.»

 

کتاب‌نامهٔ فارسی

بسیاری از آثار چخوف توسط مترجمان مختلف از ۱۳۱۰ تا کنون به‌صورت تک داستان در مجلات و نشریات و جنگ‌ها یا مجموعه‌داستان‌ها و به‌صورت کتاب‌های مستقل منتشر شده‌است.

ایران در آثار چخوف

آنتوان چخوف در داستان‌های‌اش در چند مورد اشاره‌هایی به ایران دوران قاجار، که هم‌عصر چخوف بود، دارد. او حتی داستانی دارد به نام نشان شیروخورشید که کاملاً به ایران می‌پردازد.و در داستان دیگری که به ملیت‌های مختلف می‌پردازد بخشی را هم به ایرانی‌ها اختصاص داده‌است و در آن به نکات طنزآمیزی از ایرانی‌ها و ارتباط‌شان با روس‌ها اشاره می‌کند و در این‌جا هم پای نشان شیروخورشید را به میان می‌کشد.

احمد شاملو و ایرج کابلی

کریم کشاورز

حمیدرضا آتش‌برآب و بابک شهاب

رضا آذرخشی و هوشنگ رادپور

ماهنامه آدینه

کتاب جمعه

به سلامتی خانم‌ها

برگزیده داستان‌های آنتوان چخوف

گناه‌کار شهر تولدو

نشان شیروخورشید

از یادداشت‌های یک دوشیزه

بوقلمون صفتان

«ماریا اسپالانتسو دختر یکی از بازرگانان عمدهٔ بارسلونی بود: مردی فرانسوی با همسری اسپانیائی. ماریا لاقیدی خاص قوم گل را از پدر به‌ارث برده بود و آن سرزندگی بی‌حد و مرزی را که مایهٔ جذابیت زنان فرانسوی است از مادر. اندام اسپانیائی نابش هم میراث مادری بود. تا بیست سالگی قطره اشکی به چشمش ننشسته بود و اکنون زنی بود سخت دلفریب و همیشه شاد و هوشیار که زندگی را وقف هیچ‌کارگی سرشار از دل‌خوشی اسپانیائی کرده بود و صرف هنرها…»

«در یکی از شهرهای آن سوی کوهساران اورال شایع شد که مردی از متشخصان ایران به‌نام راحت قلم چند روز پیش وارد آن شهر شده و در مهمان‌سرای «ژاپون» اقامت گزیده‌است. این شاعه در مردم عادی و عامی هیچ اثری نکرد:خوب، ایرانی‌آمده، آماده باشد! فقط استپان ایوانویچ کوتسین رئیس بلدیه که از ورود آن مرد مشرقی به‌وسیلهٔ منشی اداره اطلاع یافت در اندیشه فرو رفت…»

«۱۳ اکتبر بالاخره اقبال به من هم روی آورد! باور کردنی نیست اصلاً. زیر پنجرهٔ من یک جوان سبزهٔ خوش‌تیپ با چشمانی سیاه و گیرا قدم می‌زند.سبیل‌هایش معرکه است! پنج روز است که از صبح سحر تا نیمه‌شب قدم می‌زند و مرتب پنجره‌های ما را می‌پاید. تظاهر می‌کنم که برایم مهم نیست.»

«سرپاسبان اوچه‌مه‌لف سرکشیک محله ملبس به لباس و شنل نو با بسته‌ای در دست از میان میدان بزرگ بارفروشان عبور می‌نمود. از پشت سر او پاسبان مو زرد در حالی که زنبیلی پر از تمشک فاسد شده که از فروشنده‌ای ضبط گردیده بود در دست داشت روان بود.»


موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


ادامه مطلب
تاریخ : ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۳:۴۶:۳۱ | نویسنده : رضا مارمولک | نظرات (0)نظرات (0)
[ ۱ ][ ۲ ][ ۳ ][ ۴ ][ ۵ ][ ۶ ][ ۷ ][ ۸ ][ ۹ ][ ۱۰ ][ ۱۱ ][ ۱۲ ][ ۱۳ ][ ۱۴ ][ ۱۵ ][ ۱۶ ][ ۱۷ ][ ۱۸ ][ ۱۹ ][ ۲۰ ][ ۲۱ ][ ۲۲ ][ ۲۳ ][ ۲۴ ][ ۲۵ ][ ۲۶ ][ ۲۷ ][ ۲۸ ][ ۲۹ ][ ۳۰ ][ ۳۱ ][ ۳۲ ][ ۳۳ ][ ۳۴ ][ ۳۵ ][ ۳۶ ][ ۳۷ ][ ۳۸ ][ ۳۹ ][ ۴۰ ][ ۴۱ ][ ۴۲ ][ ۴۳ ][ ۴۴ ][ ۴۵ ][ ۴۶ ][ ۴۷ ][ ۴۸ ][ ۴۹ ][ ۵۰ ][ ۵۱ ][ ۵۲ ]
<<         >>


.: Weblog Themes By 123blog.ir:.